دستاوردهای نسبی/مطلق
بازده حاصل از تعامل اجتماعی را می توان به شیوه های گوناگونی اندازه گیری کرد از جمله برحسب دستاوردهای نسبی (یعنی این که من نسبت به شما و در مقایسه با شما چه اندازه نصیب می برم؟) یا برحسب دستاوردهای مطلق (یعنی
نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب
مترجم: علیرضا طیب
Relative/absolute gains
بازده حاصل از تعامل اجتماعی را می توان به شیوه های گوناگونی اندازه گیری کرد از جمله برحسب دستاوردهای نسبی (یعنی این که من نسبت به شما و در مقایسه با شما چه اندازه نصیب می برم؟) یا برحسب دستاوردهای مطلق (یعنی این که من قطع نظر از بهره شما چه اندازه نصیب می برم؟) در حالی که هواداران واقع گرایی معمولاً بر اهمیت دستاوردهای نسبی تأکید دارند هواداران انترناسیونالیسم لیبرال روی دستاوردهای مطلق تکیه می کنند. در عمل همگان در این مورد هم نظرند که تکیه روی دستاوردهای نسبی احتمال همکاری را در هرگونه تعامل اجتماعی از جمله چانه زنی های دولت ها با هم کاهش می دهد.
قدرت، مفهومی نسبی است که به اعتقاد برخی از واقع گرایان هرگونه افزایش قدرت یک دولت به معنی کاهش قدرت دولت های دیگر است. برای نمونه، در جریان جنگ سرد، افزایش قدرت اتحاد شوروی به منزله کاهش قدرت ایالات متحده قلمداد می شود. ساختار اقتدارگریز (ـــ اقتدارگریزی) نظام بین الملل هرگونه تغییر قدرت را خطرناک می سازد زیرا دولت ها می توانند از قدرت خویش برای مجبور ساختن دیگر دولت ها بهره گیرند. بر این اساس، واقع گرایان مدعی اند که سیاست گذاران خارجی باید به شدت متوجه توزیع دستاوردها در هرگونه توافق اقتصادی یا نظامی باشند. دولت تنها توافقاتی را تأیید خواهند کرد که یا حافظ توازن قدرت موجود باشد یا قدرت نسبی خودشان را بهبود بخشد. با توجه به این باور واقع گرایان محیط رقابت آمیز بین المللی در بلندمدت همه دولت ها را ناچار از قبول اولویت های مشابهی خواهد ساخت، جست و جوی دستاوردهای نسبی حالتی جهان شمول پیدا می کند. تنها در موارد نادر (یعنی در توافقاتی که توازن قدرت را به شکل کامل حفظ می کنند) همکاری بین المللی به ویژه میان قدرت های بزرگ امکان پذیر خواهد بود.
در قلمرو اقتصاد سیاسی بین الملل، ریشه بحث از دستاوردهای نسی/مطلق را می توان به واکنش لیبرال ها در برابر سوداباوری در سده های هجدهم و نوزدهم بازگرداند. سوداباوران سعی داشتند با بیشینه ساختن میزان صادرات و کمینه ساختن واردات، ثروت کشور را افزایش دهند تجارت را نوعی بازی با حاصل جمع صفر می دانستند. از نظر آنان هرگونه سود تجاری یک کشور به معنی زیان کشوری دیگر بود. آدام اسمیت (1790-1723) و پیروانش در مقابل معتقد بودند که دولت ها می توانند با در پیش گرفتن راهبرد تجارت آزاد، ثروت ملی خود را بیشینه سازند. دولت ها می توانند با بهره گیری از مزیت نسبی شان بر کارایی اقتصادی خود بیفزایند و بدین ترتیب اندازه «کیکی» را که باید بین طرف های تجارت تقسیم شود بزرگ تر کنند. طی دو سده گذشته به ویژه از زمان پایان یافتن جنگ جهانی دوم سیاست های لیبرالی در زمینه تجارت، آرام آرام جای راهبردهای سوداباورانه و جویای خودکفایی را گرفته است.
در حوزه سیاسی، واقع گرایی با تأکیدی که بر دستاوردهای نسبی دارد پیوسته (مگر شاید در دوره کوتاه میان دو جنگ جهانی) بُن نگره مسلط بود. اما از دهه های 1980 و 1990 واقع گرایی هدف حملات فزاینده اردوگاه لیبرال ها قرار گرفت. بسیاری از لیبرال ها فرض های واقع گرایان مانند اهمیت ساختار بین المللی، وجود بازیگران خودخواه، و عدم مشابهت سیاسی بین الملل با سیاست داخلی خود را پذیرفتند ولی با الهام گرفتن از نظریات اقتصادی و دستمایه قراردادن مدل های نظریه بازی ها مدعی شدند که حتی با قبول فرض های بدبینانه واقع گرایی نیز همکاری امکان پذیر است. دولت ها از طریق تعاملات مکرر و به کمک رژیم های بین المللی می توانند با تغییر دادن انتظارات دیگر دولت ها مشوق پاگرفتن همکاری شوند.
این گونه استدلال ها شدیداً متکی به نظریه های اقتصادی هستند که نوعاً بازیگران را متوجه و جویای دستاوردهای مطلق می دانند. برای نمونه، گرچه نظریه مزیت نسبی مدعی است که همه بازیگران با پرداختن به تجارت وضع بهتری خواهند یافت ولی پیش بینی نمی کند که دستاوردهای تجاری به شکل برابر میان شرکت کنندگان تقسیم خواهد شد یا توازن قدرت موجود حفظ خواهد شد. اما واقع گرایان معتقدند انگیزه دولت ها نمی تواند تنها دست یافتن به دستاوردهای مطلق باشد زیرا بدین ترتیب نفس بقای آن ها به خطر خواهد افتاد. واقع گرایان با بهره جستن از استدلالی تکاملی می گویند در بلندمدت دولت ها بیشینه ساختن دستاوردهای مطلق را «کنار می گذارند» زیرا در می یابند که باقی ماندن در جهان خشن و آشفته سیاست بین الملل آسان نیست. گرچه واقع گرایان می پذیرند که تکیه روی دستاوردهای مطلق می تواند ثروت دولت را بیشینه سازد ولی مدعی اند که نمی تواند امنیت دولت ها را تا حداکثر ممکن تأمین کند.
بحث واقع گرایان و لیبرال ها پیامدهای مهمی در زمینه سیاست گذاری دارد. برای نمونه، سیاست آمریکا را در قبال سربرآوردن چین در نظر بگیرید. آیا ایالات متحده باید مشوق پیوستن چین به نهادهای اقتصادی چون سازمان جهانی بازرگانی می شد یا باید موجب دلسردی آیا ایالات متحده باید مشوق پیوستن چین به نهادهای اقتصادی چون سازمان جهانی بازرگانی می شد یا باید موجب دلسردی آن کشور به این نهادها می گردید؟ طبق استدلال واقع گرایان، ایالات متحده تنها در صورتی باید مشوق عضویت چین در سازمان جهانی بازرگانی می شد که خودش از عضویت چین بیش از آن کشور سود می برد. برعکس، لیبرال ها عضویت چین را حائز اهمیت می دانستند، زیرا تکرار همکاری در حوزه اقتصادی می توانست در زمینه مجموعه ای از موضوعات سبب تغییر انتظارات هر طرف در مورد تمایل طرف دیگر به همکاری شود. ایالات متحده در نهایت از عضویت چین در سازمان جهانی بازرگانی پشتیبانی کرد و آن کشور در 2001 به سازمان یادشده پیوست ولی مسائلی که لیبرال ها و واقع گرایان مطرح می ساختند بحث داغی در محافل سیاست گذاری به راه انداخته بود.
در دهه 1990 مکتب بَرسازی با پیوند زدن هویت مشترک به اهمیت دستاوردهای نسبی وارد میدان این بحث شد. پیروان مکتب بَرسازی، منافع را غالباً تابع هویت می دانند. انسان ها طبعاً با جدا کردن «خودی ها» از «غیرخودی ها» خودشان را تعریف می کنند و با «خودی ها» رفتاری دارند که با «غیرخودی ها» ندارند. پیروان مکتب بَرسازی مدعی اند که ممکن است توجه به دستاوردهای مطلق وجه مشخصه تبادلات اجتماعی میان «خودی ها» باشد ولی در مناسبات با «غیرخودی ها» دستاورد نسبی مدنظر قرار گیرد. این استدلال تلفیقی، برداشت واقع گرایان دایر بر توجه دربست به دستاوردهای نسبی را تضعیف می کند و در این مورد که احتمالاً چه هنگام دستاوردهای مطلق غلبه دارد استدلالی علّی به دست لیبرال ها می دهد.
این بحث، برخی پرسش های مهم را پیش می کشد. نخست، آیا اهمیت دستاوردهای نسبی ثابت است یا متغیر؟ هر دو طرف این بحث معمولاً آن را ثابت می گیرند ولی بدین ترتیب نمی توان توضیح داد که چرا در برخی روابط دو جانبه تعارض شدید وجود دارد و در برخی دیگر همکاری. نظریه های آینده باید مشخص سازند که انگیزه های مختلف تحت چه شرایطی رفتار دولت ها را هدایت کنند. مکتب بَرسازی یکی از شیوه های تحقیق درباره این شرایط است ولی مسلماً تنها راه نیست. دوم، حضور بازیگران متعدد چگونه تحلیل را تغییر می دهد؟ بیش تر مدل هایی که لیبرال ها مطرح می سازند جهانی متشکل از تنها دو دولت را مفروض می انگارند. اما برخی تحقیقات نشان داده است که چگونه وجود بازیگران متعدد سبب پیچیدگی شدید تحلیل می شود، زیرا زیان دولت الف نسبت به دولت ب می تواند نسبت به دولت پ سود نسی آن دولت باشد. باید پژوهش ها از حد مشخص ساختن مشکل فراتر روند و نشان دهند که افراد در جهانی متشکل از چندین بازیگر چگونه با مسئله دستاوردها برخورد می کنند. سوم، قابل تبدیل بودن قدرت چه تأثیری بر اهمیت دستاوردهای نسبی دارد؟ برای نمونه، دانشمندانی که از مدل های صوری بهره جسته اند مدعی اند که اگر نتوان دستاوردهای اقتصادی را به سهولت به قدرت نظامی تبدیل کرد یا اگر دفاع بر حمله غلبه داشته باشد دستاوردهای نسبی در حوزه اقتصادی کم تر مشکل ساز خواهد بود. پژوهشگران باید درباره این ادعا و ادعاهای مشابهی که در نوشته های صوری مطرح شده است به تحقیق تجربی بپردازند. سرانجام، افراد چگونه دستاوردها را محاسبه می کنند؟ برای سردرآوردن از این که افراد چه تفسیری از بهره های حاصل از تعامل دارند و آیا نظام های اعتقادی آنان بر محاسبه دستاوردها تأثیر می گذارد یا نه به پژوهش های آزمایشگاهی و زمینه یابی های بیش تری نیاز داریم.
ـــ انترناسیونالیسم لیبرال؛ رژیم؛ معمای زندانی؛ واقع گرایی
-1991 Powell,R.Absolute and Relative Gains in International Relation Theory,American Political Science Review 85(4),1303-20.
-2002 Rousseau,D.L.Motivations For Choice:The Salience of Relative Gains in International Relations',Journal of Conflict Resolution 46(3),394-426.
-1991 Snidal,D.Relative Gains and the Pattern of International Cooperation,American Political Science Review 85(3),701-26.
-1990 Stein,A.A.Why Nations Cooperate: Cricumstance and Choice in Internationl Relations,Ithaca,NY:Cornell University Press.
دیوید روسو
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390
بازده حاصل از تعامل اجتماعی را می توان به شیوه های گوناگونی اندازه گیری کرد از جمله برحسب دستاوردهای نسبی (یعنی این که من نسبت به شما و در مقایسه با شما چه اندازه نصیب می برم؟) یا برحسب دستاوردهای مطلق (یعنی این که من قطع نظر از بهره شما چه اندازه نصیب می برم؟) در حالی که هواداران واقع گرایی معمولاً بر اهمیت دستاوردهای نسبی تأکید دارند هواداران انترناسیونالیسم لیبرال روی دستاوردهای مطلق تکیه می کنند. در عمل همگان در این مورد هم نظرند که تکیه روی دستاوردهای نسبی احتمال همکاری را در هرگونه تعامل اجتماعی از جمله چانه زنی های دولت ها با هم کاهش می دهد.
قدرت، مفهومی نسبی است که به اعتقاد برخی از واقع گرایان هرگونه افزایش قدرت یک دولت به معنی کاهش قدرت دولت های دیگر است. برای نمونه، در جریان جنگ سرد، افزایش قدرت اتحاد شوروی به منزله کاهش قدرت ایالات متحده قلمداد می شود. ساختار اقتدارگریز (ـــ اقتدارگریزی) نظام بین الملل هرگونه تغییر قدرت را خطرناک می سازد زیرا دولت ها می توانند از قدرت خویش برای مجبور ساختن دیگر دولت ها بهره گیرند. بر این اساس، واقع گرایان مدعی اند که سیاست گذاران خارجی باید به شدت متوجه توزیع دستاوردها در هرگونه توافق اقتصادی یا نظامی باشند. دولت تنها توافقاتی را تأیید خواهند کرد که یا حافظ توازن قدرت موجود باشد یا قدرت نسبی خودشان را بهبود بخشد. با توجه به این باور واقع گرایان محیط رقابت آمیز بین المللی در بلندمدت همه دولت ها را ناچار از قبول اولویت های مشابهی خواهد ساخت، جست و جوی دستاوردهای نسبی حالتی جهان شمول پیدا می کند. تنها در موارد نادر (یعنی در توافقاتی که توازن قدرت را به شکل کامل حفظ می کنند) همکاری بین المللی به ویژه میان قدرت های بزرگ امکان پذیر خواهد بود.
در قلمرو اقتصاد سیاسی بین الملل، ریشه بحث از دستاوردهای نسی/مطلق را می توان به واکنش لیبرال ها در برابر سوداباوری در سده های هجدهم و نوزدهم بازگرداند. سوداباوران سعی داشتند با بیشینه ساختن میزان صادرات و کمینه ساختن واردات، ثروت کشور را افزایش دهند تجارت را نوعی بازی با حاصل جمع صفر می دانستند. از نظر آنان هرگونه سود تجاری یک کشور به معنی زیان کشوری دیگر بود. آدام اسمیت (1790-1723) و پیروانش در مقابل معتقد بودند که دولت ها می توانند با در پیش گرفتن راهبرد تجارت آزاد، ثروت ملی خود را بیشینه سازند. دولت ها می توانند با بهره گیری از مزیت نسبی شان بر کارایی اقتصادی خود بیفزایند و بدین ترتیب اندازه «کیکی» را که باید بین طرف های تجارت تقسیم شود بزرگ تر کنند. طی دو سده گذشته به ویژه از زمان پایان یافتن جنگ جهانی دوم سیاست های لیبرالی در زمینه تجارت، آرام آرام جای راهبردهای سوداباورانه و جویای خودکفایی را گرفته است.
در حوزه سیاسی، واقع گرایی با تأکیدی که بر دستاوردهای نسبی دارد پیوسته (مگر شاید در دوره کوتاه میان دو جنگ جهانی) بُن نگره مسلط بود. اما از دهه های 1980 و 1990 واقع گرایی هدف حملات فزاینده اردوگاه لیبرال ها قرار گرفت. بسیاری از لیبرال ها فرض های واقع گرایان مانند اهمیت ساختار بین المللی، وجود بازیگران خودخواه، و عدم مشابهت سیاسی بین الملل با سیاست داخلی خود را پذیرفتند ولی با الهام گرفتن از نظریات اقتصادی و دستمایه قراردادن مدل های نظریه بازی ها مدعی شدند که حتی با قبول فرض های بدبینانه واقع گرایی نیز همکاری امکان پذیر است. دولت ها از طریق تعاملات مکرر و به کمک رژیم های بین المللی می توانند با تغییر دادن انتظارات دیگر دولت ها مشوق پاگرفتن همکاری شوند.
این گونه استدلال ها شدیداً متکی به نظریه های اقتصادی هستند که نوعاً بازیگران را متوجه و جویای دستاوردهای مطلق می دانند. برای نمونه، گرچه نظریه مزیت نسبی مدعی است که همه بازیگران با پرداختن به تجارت وضع بهتری خواهند یافت ولی پیش بینی نمی کند که دستاوردهای تجاری به شکل برابر میان شرکت کنندگان تقسیم خواهد شد یا توازن قدرت موجود حفظ خواهد شد. اما واقع گرایان معتقدند انگیزه دولت ها نمی تواند تنها دست یافتن به دستاوردهای مطلق باشد زیرا بدین ترتیب نفس بقای آن ها به خطر خواهد افتاد. واقع گرایان با بهره جستن از استدلالی تکاملی می گویند در بلندمدت دولت ها بیشینه ساختن دستاوردهای مطلق را «کنار می گذارند» زیرا در می یابند که باقی ماندن در جهان خشن و آشفته سیاست بین الملل آسان نیست. گرچه واقع گرایان می پذیرند که تکیه روی دستاوردهای مطلق می تواند ثروت دولت را بیشینه سازد ولی مدعی اند که نمی تواند امنیت دولت ها را تا حداکثر ممکن تأمین کند.
بحث واقع گرایان و لیبرال ها پیامدهای مهمی در زمینه سیاست گذاری دارد. برای نمونه، سیاست آمریکا را در قبال سربرآوردن چین در نظر بگیرید. آیا ایالات متحده باید مشوق پیوستن چین به نهادهای اقتصادی چون سازمان جهانی بازرگانی می شد یا باید موجب دلسردی آیا ایالات متحده باید مشوق پیوستن چین به نهادهای اقتصادی چون سازمان جهانی بازرگانی می شد یا باید موجب دلسردی آن کشور به این نهادها می گردید؟ طبق استدلال واقع گرایان، ایالات متحده تنها در صورتی باید مشوق عضویت چین در سازمان جهانی بازرگانی می شد که خودش از عضویت چین بیش از آن کشور سود می برد. برعکس، لیبرال ها عضویت چین را حائز اهمیت می دانستند، زیرا تکرار همکاری در حوزه اقتصادی می توانست در زمینه مجموعه ای از موضوعات سبب تغییر انتظارات هر طرف در مورد تمایل طرف دیگر به همکاری شود. ایالات متحده در نهایت از عضویت چین در سازمان جهانی بازرگانی پشتیبانی کرد و آن کشور در 2001 به سازمان یادشده پیوست ولی مسائلی که لیبرال ها و واقع گرایان مطرح می ساختند بحث داغی در محافل سیاست گذاری به راه انداخته بود.
در دهه 1990 مکتب بَرسازی با پیوند زدن هویت مشترک به اهمیت دستاوردهای نسبی وارد میدان این بحث شد. پیروان مکتب بَرسازی، منافع را غالباً تابع هویت می دانند. انسان ها طبعاً با جدا کردن «خودی ها» از «غیرخودی ها» خودشان را تعریف می کنند و با «خودی ها» رفتاری دارند که با «غیرخودی ها» ندارند. پیروان مکتب بَرسازی مدعی اند که ممکن است توجه به دستاوردهای مطلق وجه مشخصه تبادلات اجتماعی میان «خودی ها» باشد ولی در مناسبات با «غیرخودی ها» دستاورد نسبی مدنظر قرار گیرد. این استدلال تلفیقی، برداشت واقع گرایان دایر بر توجه دربست به دستاوردهای نسبی را تضعیف می کند و در این مورد که احتمالاً چه هنگام دستاوردهای مطلق غلبه دارد استدلالی علّی به دست لیبرال ها می دهد.
این بحث، برخی پرسش های مهم را پیش می کشد. نخست، آیا اهمیت دستاوردهای نسبی ثابت است یا متغیر؟ هر دو طرف این بحث معمولاً آن را ثابت می گیرند ولی بدین ترتیب نمی توان توضیح داد که چرا در برخی روابط دو جانبه تعارض شدید وجود دارد و در برخی دیگر همکاری. نظریه های آینده باید مشخص سازند که انگیزه های مختلف تحت چه شرایطی رفتار دولت ها را هدایت کنند. مکتب بَرسازی یکی از شیوه های تحقیق درباره این شرایط است ولی مسلماً تنها راه نیست. دوم، حضور بازیگران متعدد چگونه تحلیل را تغییر می دهد؟ بیش تر مدل هایی که لیبرال ها مطرح می سازند جهانی متشکل از تنها دو دولت را مفروض می انگارند. اما برخی تحقیقات نشان داده است که چگونه وجود بازیگران متعدد سبب پیچیدگی شدید تحلیل می شود، زیرا زیان دولت الف نسبت به دولت ب می تواند نسبت به دولت پ سود نسی آن دولت باشد. باید پژوهش ها از حد مشخص ساختن مشکل فراتر روند و نشان دهند که افراد در جهانی متشکل از چندین بازیگر چگونه با مسئله دستاوردها برخورد می کنند. سوم، قابل تبدیل بودن قدرت چه تأثیری بر اهمیت دستاوردهای نسبی دارد؟ برای نمونه، دانشمندانی که از مدل های صوری بهره جسته اند مدعی اند که اگر نتوان دستاوردهای اقتصادی را به سهولت به قدرت نظامی تبدیل کرد یا اگر دفاع بر حمله غلبه داشته باشد دستاوردهای نسبی در حوزه اقتصادی کم تر مشکل ساز خواهد بود. پژوهشگران باید درباره این ادعا و ادعاهای مشابهی که در نوشته های صوری مطرح شده است به تحقیق تجربی بپردازند. سرانجام، افراد چگونه دستاوردها را محاسبه می کنند؟ برای سردرآوردن از این که افراد چه تفسیری از بهره های حاصل از تعامل دارند و آیا نظام های اعتقادی آنان بر محاسبه دستاوردها تأثیر می گذارد یا نه به پژوهش های آزمایشگاهی و زمینه یابی های بیش تری نیاز داریم.
ـــ انترناسیونالیسم لیبرال؛ رژیم؛ معمای زندانی؛ واقع گرایی
خواندنی های پیشنهادی
-1993 Baldwin,D.A.(ed) Neorealism and Neoliberalism:The Contemporary Debate,New York:Columbia University Press.-1991 Powell,R.Absolute and Relative Gains in International Relation Theory,American Political Science Review 85(4),1303-20.
-2002 Rousseau,D.L.Motivations For Choice:The Salience of Relative Gains in International Relations',Journal of Conflict Resolution 46(3),394-426.
-1991 Snidal,D.Relative Gains and the Pattern of International Cooperation,American Political Science Review 85(3),701-26.
-1990 Stein,A.A.Why Nations Cooperate: Cricumstance and Choice in Internationl Relations,Ithaca,NY:Cornell University Press.
دیوید روسو
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}